بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک بار دیگر روسیه و
غرب در برابر هم صف آرایی کردند. روسیه تحت رهبری ولادمیر پوتین اینک با تکیه بر
محبوبیت ملی و همچنین رشد اقتصادی با شاخص های قابل قبول و جایگاه بین المللی بهتر
جنگ سرد را در اذهان جهانیان تداعی می کند.
بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق به رهبری شوروی
جهان عملاشاهد یک جهان تک قطبی با محوریت امریکا و متحدانش بودواین برای نخستین
باربعدازفروپاشی شوروی است که جهان رفته رفته به سمت دو قطبی شدن پیش می رود.در یک
سو امریکا و متحدان اروپایی اش قرار دارند ودرسوی دیگرروسیه و متحدان شرقی و
خارومیانه ای،با این تفاوت که این بارچین نیز به عنوان بزرگترین متحد روسیه و یک
قدرت اقتصادی و نظامی بزرگ در کنارروسیه قرارگرفته وبا چنین صف آرایی هایی معادلات
جهانی بسیار پیچیده تر از دوران جنگ سرد شده است.
درجریان پرونده هسته ای ایران، روسیه و چین تا آنجا که
منافعشان ایجاب می کرد در کنار ایران و رودروی امریکا و غرب ایستادندو امتیاز گیری
کردند (هر چند که گاهی با امریکا و اروپا بر علیه ایران هم داستان نیز
شدند)ودرانقلاب های خاورمیانه موسوم به بهار عربی نیز روسیه تلاش کرد تا با
مواضعی کاملا هوشمندانه خود را مصون از درگیرها نگه دارد هر چند که در
انقلاب لیبی، ناتووامریکا توانستند روسیه را فریب دهند اما این ضربه را روسیه در
جنگ داخلی سوریه جبران کرد و تقریبا تمام قطعنامه های شورای امنیت بر علیه سوریه
را وتو نموده و درهنگام احتمال حمله نظامی امریکا و غرب به این کشور به بهانه سلاح
های شیمیای با درپیش گرفتن دیپلماسی فعال، برگ برنده را به دست گرفت. و در عرصه
میدانی و جنگ آرتش سوریه با تروریست های تکفیری کمک های لجستیکی و اطلاعاتی شایانی
به این کشور نمودو به خاطرمنافع اش در سوریه دست رد به سینه بزرگترین حامی تروریست
های تکفیری در سوریه یعنی عربستان زدو از پیشنهادات وسوسه انگیز اقتصادی عربستان
چشم پوشی کردو از سویی با متحد دیرین امریکا یعنی مصرروابط دوستانه ای برقرار نمود
و با انعقاد قرار دادهای تسلیحاتی کلان با دولت ژنرال السیسی عملا جای امریکا را
در این کشور پرکرد تا جای پای خود را در خاورمیانه مستحکم تر از گذشته کند.
اما در سه ماه گذشته بعد از مخالفت رئیس جمهور اوکراین
مبنی بر پذیرفتن همگامی با اتحادیه اروپا و پیوستن به این اتحادیه ،اروپا و امریکا
تلاش کردند تا با ایجاد چالش های میدانی برای دولت اوکراین رهبران این کشور را
وادار به همراهی با خویش و تن دادن به خواست های معترضان غربگرا کنند .در شرایطی
که اوکراین به دلایل فرهنگی و تاریخی همواره تحت تاثیر روسیه بوده و گام برداشتن
این کشور بر خلاف منافع روسیه طبیعتا منجر به دخالت این کشور می شد.
منافع ژئوپلتیک روسیه در اوکراین نه بر امریکا پوشیده بود
و نه بر اروپا،اما تلاش غرب برای گسترش ناتو در حیاط خلوت روسیه به عنوان یک ابر
قدرت تاثیر گذار بر تحولات جهانی چندان خوش آیند رهبران کرملین نبوده و زمزمه های
رویارویی روسیه با غرب را بعد از استقرار سپر دفاع موشکی از سوی ناتو و همچنین
اشغال گرجستان توسط ارتش روسیه می شد به خوبی مشاهده کرد. در تازش برق آسای آرتش
روسیه به گرجستان ،آنان نشان دادند که هیچ واهمه ای از مواضع امریکا و غرب ندارند
و هر کجا که منافع آنها ایجاب کند حضور نظامی خواهند داشت.
در رویدادهای سوریه،با توجه به حمایت آشکار روسیه از دولت
بشار اسد، این مواضع موجب ناراحتی امریکا و متحدان اروپایی اش شده و رویداد
اوکراین نوعی انتقام کشی غرب از روسیه بود. در شرایط که روسیه درگیر مسابقات
زمستانه سوچی بود و تمام توان خویش را برای برگزاری این مسابقات گذاشته بود غربیان
از فرصت موجود نهایت بهره برداری را نمودند و ضربه نهایی را به روسیه وارد و عملا
خود را درگیر تحولات میدانی اوکراین نمودند.
اما با تمام آنچه که در اوکراین یعنی سقوط دولت متمایل به
روسیه روی داد دولت موقت و غربگرای اوکراین آیا می تواند در چنین شرایطی
ادامه حیات دهد؟
روسیه ی ولادمیر پوتین، اینک با خونسردی تمام بعد از چند
روز بدون هیچ گونه درگیری نظامی، نظامیان خود را درکریمه پیاده می کند و از سویی
فرمانده ناوگان دریایی اوکراین نیز به روسیه اعلام وفاداری کرده و بیشتر نظامیان و
فرماندهان آرتش اوکراین نیز از دستوران دولت موقت سرپیچی می کنند . هر چند که دولت
موقت اوکراین به آتش این کشور برای هر گونه درگیری نظامی با تازش آرتش روسیه اعلام
آماده باش داده و نیروهای ذخیره خود را نیز فرا خوانده و اعلام نموده که در صورت
نیاز از متحدان غربی خویش نیز کمک نظامی درخواست خواهد کرداما واقیعت در عرصه
میدانی چیز دیگری است و روزهای خوشی برای تازه به قدرت نشستگان کیف متصور نیست.
ناتو و امریکا به باور من تحت هیچ شرایط حتا در صورت
اشغال کامل اوکراین توسط روسیه وارد یک درگیری نظامی با روسیه نخواهند شد وآرتش
اوکراین با وجود داشتن نزدیک به یک میلیون نیروی نظامی و اسکادران های هوایی و
همچنین سپاه زرهی قدرتمند به ارث رسیده از شوروی، توان رویارویی با ارتش روسیه را
نخواهد داشت و این در شرایطی است که عمده نظامیان اورکراینی تحت تاثیر روسیه بوده
و بعید است که سلاح های خود را به سمت متحد دیروز خود نشانه بگیرند.
روسیه نیز چون از نتیجه پایانی کار در رخداد اوکراین آگاه
بود ه و خود را برنده نهایی این بازی می داند در نهایت خویشتنداری عمل نموده و
تلاش می کند تا با ژستی قانونی و همچنین پروپاگاندای رسانه ای و تهیج افکار عمومی
بر علیه امریکا و غرب درگیر این ماجرا شود. درخواست" ویکتور یانوکوویچ"
رئیس جمهور مخلوع اوکراین از پوتین برای کمک نظامی جهت نجات اوکراین از دست
شورشیان و همچنین سخنان وزیر امورخارجه روسیه مبنی بر الزام دخالت روسیه برای دفاع
از حقوق بشر در اوکراین و تکرار همین مواضع از سوی ولادمیر پوتین در رزمایش آرتش
این کشور همه و همه نشان ازآن دارد که ساکنان کرملین اینک قواعد بازی با آمریکا و
غرب را به خوبی یاد گرفته اند و به این سادگی حاضر به واگذاری میدان نبرد به رقبای
خود نیستند.و حربه دفاع ا زحقوق بشر دقیقا همان حربه امریکا برای تاز نظامی به
دیگر کشورها است که اینکه روسیه نیز از این ابزار می خواهد بهره ببرد.
روسیه می داند که اروپای ورشکسته اقتصادی و امریکایی که
در دو نبرد خاورمیانه یعنی عراق و افغانستان پیروز میدان نبوده و در پست ترین
جایگاه مقبولیت بین المللی قرار داشته و حتا توان حمایت از متحدان دیروز خود
را ندارد به هیچ عنوان تمایلی برای رویارویی باقدرت خرس خفته روسیه نداشته
وسردمداران روسیه نیز با آگاهی از این مسئله بی گمان منافع ژئوپلتیک و تاریخی خویش
را به هر قیمتی حفظ خواهند کرد حتا اگر این رویه منجر به درگیری نظامی محدود با
ناتو نیز شود.
تهدیداتی مانند تحریم های اقتصادی و مالی روسیه از
سوی وزیر امور خارجه امریکا جان کری بر علیه روسیه و همچنین تحریم اجلاس سران گروه
هشت در سوچی نیزچندان اهمیتی برای رهبران کرمیل ندارد . و با دیدی رئالیستی و
جایگاه روسیه در مناسبات جهانی بیشتر شبیه یک بلوف است تا تهدیدی مبتنی بر واقعیت.
روسیه اینک با شکوفایی اقتصادی و همچنین جایگاه مساعد
جهانی در تلاش است تا حقارت دو دهه اخیر را جبران نموده و پیروزی در این نبرد برای
این کشور حیثیتی شده است. رشد محبوبیت ولادمیر پوتین از 40 درصد به هفتاد درصد در
طی یک هفته نشان ازآن دارد که ملت مغرور روسیه از رهبری که سرخوردگی های
گذشته را جبران کندبا تمام توان حمایت خواهند کرد.
آرتش بزرگ روسیه نیزمایل است تا با نشان دادن قدرت نظامی
وهمچنین ارضاء هیجان و حس ناسیو نالیستی فروخفته سربازان و افسرانش در سطح جهانی
خودی نشان دهد .و نیز فراموش نکنیم که اروپا به شدت به انرژی روسیه نیازمند است و
بارها و بارها روسیه از این پاشنه آشیل برای تحت فشار قرار دادن رهبران اروپا بهره
جسته است.در چنین شرایطی می توان گفت که یک بار دیگر جنگ سرد به عرصه سیاست جهان
بازگشته است اما با پارامترها ی جدید،پیروز نهایی این نبرد را شاید بشود در روزهای
آتی تا حدودی پیش بینی نمود.
اشکان رضوی
13 اسپند ماه 1392 خورشیدی
Ashkan.rzv@gmail.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر