۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

«امانت داری مجاهدین خلق» بهروز ریحانی


بدون شک تبعات حکومت سی و اندی ساله‌ی روحانیون حاکم احتیاج به یک تحقیق همه‌جانبه توسط متخصصین و کارشناسنان امور مختلف در زمینه‌های سیاسی ، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و جامعه شناسانه و روان‌شناسانه دارد. این که چگونه با توسل و اتکا به چه اندیشه‌های هولناکی یک کشور چند هزار ساله را به تباهی و قهقرا کشاندند. چه بسا ده‌ها هزار صفحه را در بر بگیرد. حکومتی که سراپا فساد، تباهی، جنایت، چپاولگر و بیرحم که جان و مال و ناموس و هستی آحاد مردم ایران پیشزی ارزش در نزدش ندارد و سر بزنگاه‌ها اگر احساس کوچکترین خطر و تهدیدی کند همانگونه که خمینی بنیانگذار این حکومت گفته بود «عقد اخوت با هیچ‌کس ندارم» و شخص مربوطه را یا به سر به نیست می‌کرد مانند قطب‌زاده و یا مانند میرحسین موسوی و کروبی در حبس خانگی قرار می‌دهد.
تردیدی نیست که هرگونه نزدیکی، رابطه، همکاری و همیاری با چنین حکومتی چنانچه به قصد مشروعیت دادن به آن باشد از طرف هر فرد و جریانی تحت هر عنوان و بهانه ای، نامشروع و بر علیه مردم ایران می‌باشد.
رژیمی که مثل آب خوردن قوه قضاییه‌اش ، فله‌ای حکم اعدام صادر می کند و بعد از کشور چین با بیش از یک میلیارد و نیم جمعیت در ردیف دوم از نظر حکم اعدام قرار دارد، آیا قابل معاشرت و طرف گفتگو می‌تواند قرار بگیرید؟
افرادی بوده و هستند که طی دوران حکومت ایران، با جریانات و سازمان‌های مختلف همکاری و همیاری کرده‌اند، عضو و یا هوادار فعال سازمان و حزب بوده‌اند، بعد از مدتی به هر دلیلی، جریان مربوطه را ترک می کنند یا به یک زندگی شرافتمندانه می‌پردازند و اساساً با گذشته وداع می‌‌گویند یا این که ظرف جدیدی را برای پیگیری آرمان‌ها و خواست‌هایشان بر‌می‌گزینند. اما اگر فردی بعد از ترک ظرف
مبارزاتی سابق به یک رژیم جنایتکار همچون جمهوری اسلامی روی آورد در آن صورت بدون شک به مردم ایران و آرمان‌های سابق خیانت کرده است؛ به دلیل بسیار واضح و ساده ، چرا که حکومت حاکم هیچگونه مقبولیت و مشروعیتی نزد مردم ایران ندارد. حال اگر همین فرد مشخص ، نه تنها به آرمان‌های گذشته پشت کند بلکه به همکاری‌های اطلاعاتی و امنیتی با حکومت حاکم و بر علیه یاران سابق مبادرت کند، بدون تردید باید او را به لحاظ سیاسی افشا کرد و در معرض قضاوت همگان قرار داد.
مجاهدین خلق در دوران حکومت جمهموری اسلامی، گسترده‌ترین و پیگیرترین نیروی سیاسی بوده‌اند که عملاً و با بهای سنگینی در راه سرنگونی این رژیم مبارزه و مقاومت کرده‌اند. آخوندها در کل به هیچیک از احاد مردم ایران رحم و عطوفتی ندارند، اما در رابطه با مجاهدین بطور خاصی به ویژه بعد از سی خرداد ۶۰ ا زهیچ جنایت و رذالتی کوتاهی نکرده‌اند، از نوجوان ۱۳ ساله تا م ادر ۷۰ ساله هوادار مجاهدین را به پای چوبه‌ی دار فرستادند و روزنامه‌های حکومتی به درج اخبار آن مبادرت کردند. گناه آن‌ها البته خواست «آزادی» بود. مقوله‌ای که خمینی و خامنه‌ای از بنیاد در تضاد آشتی‌ناپذیر با آن بودند و هستند. طبعا از ماهدین انتظار می‌رود که در تمامی زمینه‌ها منش و روش و شیوه‌های متفاوت و متضاد حاکمان را پیروی و دنبال کنند.
مسعود رجوی، رهبر مجاهدین خلق، در ۵ دی ۱۳۹۱ طی یک نشست درونی که سایت‌های مجاهدین قسمت‌هایی از آن را منتشر کرده‌اند، با یادآوری گذشته و حال جمهوری اسلامی و مجاهدین در ارتباط با انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین می‌گوید مضمون اجتماعی و سیاسی انقلاب درونی مجاهدین در یک کلام تصفیه و تعالی در پهنه‌های مختلف است، پیام نهایی این انقلاب ایدئولوژیک درونی را که از رهایی زن آغاز شد می‌توان در بازشناختن ضرورت و نقش تعیین کننده رهبری در نیل به رهایی و یگانگی خلاصه کرد.
مجاهدین برای همین یگانگی از سال ۶۴ تا کنون مراحل و بندهای مختلفی را برای کادرها و اعضای سازمان وضع کرده‌اند. طبق گفته ها و نوشته ها و متونی که از طرف مجاهدین در دسترس عموم قرار گرفته زوایای درون و برون خود در هر مرحله و بند، یگانه تر شده‌اند و خود را تصفیه درونی کرده ‌اند، پل‌های پشت سر را خراب کرده‌اند. هر بار و در هر بند و مرحله، دوباره متولد شدند. به قول مسعود رجوی مدل جدید شده‌اند و مجاهد بی بدیل گشته‌اند. مفهوم انقلاب درونی برای یک شخص چیست؟ هر فرد و عضو از یک خاستگاه و جایگاه خانوادگی و طبقاتی وارد سازمان مجاهدین شده است. طبعا عضو مربوطه خصائل و صفات گذشته خودش را به درون سازمان آورده است. این خصائل می‌توانند از زشت‌ترین تا پاکیزه‌ترین صفات باشد. اعضا با اعتماد به سازمان و این که سازمان و ظرف تشکیلات نقش پدر و مادر را برای او دارد و با ایمان به این که سازمان امانت‌دارترین رازدار می‌باشد با بیان و نوشت و آموزش‌های بعد از آن در واقع خود را سبکبال می‌کند تا هرچه بیشتر با رهبری یگانه‌تر شود و به قول مسعود رجوی «به ضرورت و نقش تعیین کننده رهبری برسند» چرا که شرط تعیین کننده عنصر رهبری کننده است که مبارزه طبقات رنجبر و تحت ستم را به نتیجه می‌رساند.
پس انگیزه و اهداف رهبری از این که اعضا و کادرهای سازمان گذشته و حال خود را در هر مرحله و بندی از انقلاب ایدئولوژیک نقد و بازگو و مکتوب کنند همانا هموار کردن راه سرنگونی ستمگران و غصب‌کنندگان حقوق مردم می‌باشد. اگر این منطق و انگیزه مجاهدین باشد طبعاً علنی و عمومی کردن خصلت‌های افراد که با اعتماد کامل به تشکیلات مجاهدین انجام گرفته است، نقض غرض است و لذا انحراف محسوب می‌‌شود .
مسعود رجوی در سخنرانی یاد شده می‌گوید: «کسانی که روزگاری با ما بوده‌اند... هر کدام را که بخواهید و هر زمان که لازم باشد من سابقه و پرونده و... این حرام‌لقمه‌ها را  عاری از هرگونه ملاحظه و مراعات حتی در قبیح ترین مورد آن به مردم ایران گزارش می‌دهم. یکی از این کسان، شخصی می‌باشد به نام «ق- ح» که طبق گفته مسعود رجوی مسئولین مجاهدین بارها قصد اخراج او را داشته‌‌اند اما با وساطت «مسعود» از این کار جلوگیری شد. بقیه داستان را از زبان رجوی دنبال می‌کنیم. « علت اخراج؟ شکایت کارگران عراقی در اشرف از نامبرده بخاطر منکرات مستمر از جنس خودفروشی به کارگران عراقی که خیلی آبروریزی بود. کارگران عراقی شکایت کرده بودند که این مردک از مجاهدین است یا از رژیم ایران است که .... بقیه‌اش را بس که متعفن و مهوع است،  نمی‌گویم.»
اما آن منکرات مستمر از جنس خودفروشی را که مسعود رجوی نمی‌گوید، مجاهدین بعد از سخنرانی مسعود با استناد به دست‌نوشته‌های این شخ صدر جریان یکی از بندها و مراحل انقلاب درونی ایدئولوژیک که قلمی کرده است را کاملا با جزئیات عمومی و آنتنی و اینترنتی کرده‌‌اند.
همین بیان و اعترافات تکان‌دهنده که از قضا با بیان آن شخص مربوطه قرار بوده هرچه پاکیزه تر گردد. باری طبق سندی که مجاهدین از این شخص چاپ کرده اند * «ق- ح» خطاب به یکی از مسئولین مجاهدین «برادر شریف» می‌نویسد: در نوجوانی که تو آخوندها درس می‌خواندم توسط یکی از آن ها مورد تجاوز قرار گرفتم... در مدرسه بغلی بچه‌ها که با آخوندها حشر و نشر داشتند از این موضوع مطلع بودند و از این جهت مرا تحقیر می‌کردند و نزدیک به همان کار را با من می‌‌کردند. این انحراف جنسی همیشه با من بود. من که بیشترین لذت جنسی را از مفعول بودن حس می‌کنم. .. این احساس مادینگی و زن بودن است و من دصد مادینگی‌ام زیاد است. بعضی وقت‌ها موهای اندک پاها و تمام بدنم حتی سینه‌ام را نیز که مانند زنان می‌باشد می‌زدم (اخیرا قبل از این نشست‌ها زده‌ام که هنوز بدنم آنگونه است) و موقع خوابیدن لخت می‌خوابیدم... و لباسم را در می آوردم و یا موقع لباس پوشیدنم در آسایشگاه به بچه‌های پیرامون خودم نشان بدهم و از این خودنمایی لذت می‌بردم...»
جالب است که مجاهدین در پایان این گزارش مشمئز کننده و بلند بالا  شخص مزبور، تذکاریه نوشته‌اند که «نوارهای سیاه رنگ عمداً به خاطر ناخوانا کردن کلمات و عبارات بسیار متسهجن است»
احتمالا این گزارش با مختصر توضیحات، می‌تواند خوانندگان زیادی در سایت‌های پورنوگرافی داشته باشد.
بگذریم با منطق مجاهدین فرض را بر این می‌گیریم که چه بسا از ابعاد زیادی درست باشد) که این شخص به دلایل ضعف فردی ، سختی مبارزه محاصره و فشارهای طاقت‌فرسای گزمه‌های خامنه‌ای – مالکی و انحرافات اخلاقی، ترک مبازه و مقاومت کرده است و با کله به دامن یک رژیم جنایت پیشه افتاده است. دست در دست قاتلین یاران سابق، به جاسوسی و مزدوری علیه یاران ، حتی دخترش مبادرت کرده و می‌کند و در این مسیر هیچ مرز سیاسی، اجتماعی و اخلاقی را بر نمی‌تابد، در این صورت باید چنین فردی را به لحاظ سیاسی افشا کرد.
آیا خودفروشی جنسی از نظر مجاهدین گناهش بیشتر و بزرگتر از خودفروشی سیاسی است که چندین صفحه‌ گزارش «پورنو» یک شخص فلک‌زده را برای اثبات رذالت سیاسی او علنی و عمومی می‌کنید؟ آیا فردی که در صفحه‌ی فیس‌بوکش به جنایتکارانی همچون خمینی و صانعی (دادستان کل سابق رژیم) مشروعیت می‌دهد تا بلکه مقبول وزارت اطلاعات و پاسداران واقع شود احتیاج است و باید با علنی کردن گزارشات انقلاب ایدئولوژیک درونی‌‌اش که در یک شرایط و ظرف خاص نگاشته شده او را افشا کرد؟ اگر مجاهدین قصد افشا یک شخص که سالیان دراز با آن‌ها بوده را دارند، اصولی و درست این می‌بود که او را به از زوایه‌ی سیاسی امنیتی و اطلاعاتی در معرض دید عموم قرار می‌دادند. بدون تردید مردم همکاران و پادوهای وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را لعن و نفرین می‌کنند. بایستی در نظر داشت این شخص بعد از این که در سال ۱۳۸۰ چنین گزارشی را نوشت مورد تقدیر و تشویق قرار گرفته است. چرا که از نظر دستگاه مجاهدین این شخص در آن زمان با باز کردن صندوق‌چه اسرار چند ده‌ساله‌ خودش با رهبری یگانه‌تر شده بود.
مسعود رجوی می‌گوید «رسم سازمان نیست که رذائل افراد را علنی کند». اگر واقعا چنین است چگونه خصوصی‌ترین و محرمانه‌ترین زوایای زندگی یک فرد را مجاهدین علنی و عمومی کرده‌اند! براستی آیا مجاهدین با انتشار چنین گزارشات مستهجنی اعتماد اجتماعی بیشتری کسب می‌کنند؟
مجاهدین با توجه به سوابق گذشته خودشان از زندان‌های شاه گرفته تا دوران خمینی و با علم به این که حداقل در اوایل دهه‌ی ۶۰ بسیاری از کادرها و هوادارانشان از خانواده‌های همین آخوندها (امثال جنتی، گیلانی...) بوده‌اند، کاملاً به ابعاد فساد اخلاقی حاکمان جمهوری اسلامی اشراف داشته و دارند. به جرأت می‌توان گفت که هیچ؛اه مجاهدین در نشریات ، کتب و سایت‌هایشان تا این حد پیش‌ نرفته‌ بودند که به قول خودشان رذائل فردی و خانوادگی این جنایتکاران را علنی و طرح کنند. حال سؤال این است که مجاهدین با چه انگیزه‌ای به این شیوه‌‌ی جدید روی آورده‌اند؟ آیا به واقع آگاه هستند که این منش و روش در بعد اجتماعی نه جذب کننده بلکه دفع کننده است. امید است که مجاهدین به چنین مقولاتی به صورت تاکتیکی و گذرا و احساسی نپردازند چه بسا عده‌ای با به به و چه چه بگویند «عجب آدم فاسدی»، «چقدر برادر مسعود رجوی گذشت دارد» ، اما بدون شک مردم اگر این گزارش و مسابه آنرا بخوانند به گونه‌ای دیگر می‌اندیشند.
بهروز ریحانی
Behroozreyhani@yahoo.com

منبع: پژواک ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر