۱۳۹۱ دی ۱۳, چهارشنبه

زهرا میر باقری و کبری میر باقری. دو خواهر. رو در روی هم.

نامه افشاگرانه خانم كبري ميرباقري به آقاي دكتر آلخو ويدال كوآدراس، نايب رييس پارلمان اروپا
آقاي دكتر آلخو ويدال كوآدراس، نايب رييس پارلمان اروپا
دوست بزرگ مقاومت ايران
من كبري ميرباقري به‌ همراه خواهرم اكرم و برادرم عليرضا در ليبرتي هستم. اين نامه رابراي شما كه از نزديك ما را در اشرف ديده‌ايد مي‌نويسم تاسوء استفاده‌هاي رذيلانه و جنايتكارانه اين رژيم از خانواده‌هاي مجاهدين عليه ساكنان اشرف به عمل مي‌آورد را با شما در ميان بگذارم. اين يك نمونه از هزاران نمونه است كه متاسفانه جامعه جهاني و مراجع حقوق بشري به آن توجهي ندارند.
در سال1360 در حاليكه دانش آموز 15ساله‌اي بودم به همراه اسماعيل برادر بزرگترم دانشجوي 23 ساله به جرم هواداري از مجاهدين دستگير و تحت شكنجه‌هاي جسمي و رواني قرار گرفتم. برادرم را در مقابل چشمان من شكنجه‌ مي‌كردند تا ما را درهم بشكنند. او در سال 1367 در قتل عام وحشيانه زندانيان سياسي به همراه 30هزار زنداني ديگر، حلق آويز شد و به شهادت رسيد و جان خود را فداي آزادي و رهايي خلق و آرمان والاي مجاهدين نمود.
در مورد من كه تا 1365 در زندان بودم از هيچ شكنجه فيزيكي و رواني و تجاوز وتعرض مانند ديگر زنان هم بندم فروگذار نكردند. درصدي از شنوايي يك گوشم را در اثر شكنجه از دست دادم و از عوارض آن تاكنون رنج مي‌برم و روي پايم عمل جراحي صورت گرفت كه ضايعات آن هنوز باقي است.
بعد از آزادي از زندان، در سال 1366 به‌همراه خواهر و برادرم به مجاهدين در عراق پيوستم. پس از  آن مادر 50 سال‌ام را به گروگان گرفتند و يكسال در اوين زير فشارهاي شديد روحي و جسمي قرار دادند.
رژيم جنايتكار آخوندي در اين ساليان با رذالت تمام از خانواده‌ام سوء استفاده كرده تا از طريق عواطف خانوادگي، عزم و اراده ما را درهم بشكند. البته دشمن ابله و زبون، نميداند كه عزم و اراده مجاهد خلق را نمي‌تواند با بكارگيري عواطف خانوادگي و اين اقدامات وحشيانه و شنيع در هم بشكند. و حالا بعد از اينكه از شكنجه برادرم در مقابل چشمان من و بازداشت مادرم و اذيت وآزار پدر و مادرم نتيجه‌اي نگرفتند، به يك روش رذيلانه‌تري متوسل شده و زهرا ميرباقري را عليه ما به كار گرفته‌اند.
زهرا كه هم‌زمان با من و خواهر و برادرم به اشرف آمده بود، دو سال قبل خود را زبونانه به نيروهاي عراقي تسليم كرد. تسليم به دشمن پايان كار نبود و به همدستي با رژيم آخوندي و نيروهاي عراقي پرداخت. در نظام كثيف آخوندي يك زنِ همكار يك فرصت براي لجن پراكني عليه مناسبات پاك مجاهدين است. او پس از ترك اشرف به ايران برده شد و پس از اطمينان كامل اطلاعات آخوندي از همكاري او  و گرفتن توجيهات و دستورات ضروري به عراق بازگشت تا به توجيه سركوب و كشتار ساكنان اشرف بويژه زنان مجاهد بپردازد.
از جمله در 9تيرماه1391، چندماه بعد از حمله وحشيانه 19فروردين 1391، او به همراه سه مامور ديگر اطلاعات، در يك شوي تبليغاتي در وزارت دفاع عراق شركت كرد تا اين جنايت ضدبشري را توجيه كرده و دستان خون‌آلود مالكي و مزدوران رژيم را بشويد. صحنه‌گردان اين نمايش مسخره، رسما محمد العسگري سخنگوي وزارت دفاع عراق و از دست‌اندركاران جنايت 19فروردين بود.
نامبرده و چند مامور مشابه او، در هتل مهاجر بغداد كه تحت كنترل سفارت رژيم آخوندي در عراق است، مستقر شدند. آنها تحت نظر ناصري از ماموران نيروي تروريستي قدس در سفارت رژيم، قرار گرفتند.
اين مأمور پس از انجام وظايفش در عراق، توسط رژيم بصورت غيرقانوني به اروپا منتقل شد تا تحت عنوان مخالف رژيم پناهندگي بگيرد. وي كه در اروپا با عوامل اطلاعات مانند خدابنده وسبحاني كار ميكند، به دروغ‌هاي مشمئزكننده‌ عليه زنان مجاهدين مي پردازد. او تلاش ميكند جنايتهاي كثيف رژيم و مزدورانش كه در زندانهاي ايران، از جمله اوين، كهريزك، گوهر دشت و... نه تنها در مورد زنان كه حتي بر روي مردان زنداني اعمال مي‌كنند را به مجاهدين نسبت دهد. آن هم در شرايطي كه رسوايي شكنجه و تجاوز در زندانهاي اين رژيم، عالم را فراگرفته است و اين فرافكني كثيف فقط براي دربردن اين جنايتكاران است.
در حالي كه خون بسياري از شهداي پاكباز خلق، از جمله ستار بهشتي كه بتازگي زير شكنجه جان باخت، رژيم  آخوندي را بي‌آبرو كرده است، تلاش ميكند دستان كثيف و خون‌آلود خود را به‌وسيله نفراتي مانند زهرا ميرباقري شسته و جنگ رواني عليه مجاهدين را شدت بخشد.
بعنوان يك زن مجاهد خلق، بايد بگويم لجن پراكني‌هاي اين عوامل خود فروخته صرفا عزم ما را  براي سرنگوني اين رژيم ددمنش جزم‌تر ميكند تا آزادي و رهايي را براي مردم‌مان به ارمغان ببريم. همه عشق و عواطف ما نثار خانواده‌هاي مقاوم و مادران و پدران شهيدان و خواهران و برادران عزيزي است كه در زندان و خيابان مورد هتك حرمت و شكنجه قرار مي‌گيرند ولي آرمان آزادي و نفرت از اين رژيم را هرگز از ياد نبرده‌اند.
از شما بعنوان يك دوست بزرگ مقاومت، درخواست افشاي هرچه بيشتر اين اقدامات رذيلانه كه از سوي وزارت اطلاعات ايران طراحي و هدايت ميشود را دارم. همچنين از شما مي‌خواهم اجازه ندهيد دمكراسي و حق پناهندگي در اروپا، مورد سوء استفاده مزدوران فاشيسم ديني حاكم بر ايران قرار گيرد. دادن حق پناهندگي به اين مزدوران از سوي كشورهاي غربي، فقط لكه‌دار كردن حرمت پناهنده سياسي است.
براي شما در آستانه ميلاد مسيح پيامبر صلح و عدالت و سال نوي ميلادي، آرزوي موفقيت و سلامتي هر چه بيشتر دارم.
كبري ميرباقري
ماخذ
 http://iran-efshagari.com/index.php?option=com_content&view=article&id=8380:1391-10-06-14-39-30&catid=8:2010-12-28-06-13-15&Itemid=7

------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خانم میرباقری:
با سلام به دوستان که زحمت کشیدند و به اینجا تشریف آوردند. من زهرا سادات میرباقری هستم. همانطور که در مصاحبه بغداد اعلام کردم بعد از چهار بار طراحی برای فرار از سازمان مجاهدین خلق ، سرانجام موفق شدم در طراحی چهارم خودم را از کمپ اشرف در استان دیالی واقع در عراق نجات بدهم و فرار کنم. خوشبختانه این مسیر را با کمک مادر عزیزو دردمندم خانم فاطمه سادات رضائی و سایر دوستان طی نمودم و خودم را به اروپا رساندم. قبلا قول داده بودم که حرفهای ناگفته ام را در رابطه با فرقه مجاهدین و استثمار انسان و بویژه استثمار زنان در این فرقه مرحله به مرحله به اطلاع افکار عمومی برسانم تا راهی باشد برای شناخت هر چه بیشتر این فرقه و کمکی باشه برای هموار نمودن راه و نجات سایر قربانیان و جدائی اونها از این فرقه البته باید بگم که کارهای خودم شخصا مرحله به مرحله با موفقیت انجام شده و اکنون زندگی جدیدی آغاز نمودم. در این مرحله می خواهم لیستی از 95 نفراز قربانیان زن این فرقه را به اطلاع افکار عمومی برسانم من یک لیست تهیه کردم از اسامی 95 نفر که البته اسامی بیشتر از اینها وبالاتر از 100 هست که انشالله در مراحل بعدی لیست را کامل می کنم و به اطلاع افکار عمومی می رسانم. این لیست موضوعش چی است؟ موضوعش در واقع عمل جراحی است که سازمان مجاهدین خلق با حیله ها و نیرنگهای مختلف روی این قربانیان انجام داده است عمل جراحی خارج کردن رحم و تخمدانهای تعدادی از اسامی را من اینجا می خوانم:
کبری طهماسبی(هاجر)
صدیقه خدائی صفت
حبیبه طاولی
حوری سیدی
حوری چرندابی
شهربانو فسنقری
شراره فریبرز
فرزانه پوراقبال
پروین پوراقبال
طاهره زارنجی
انسیه گلشاهی
مهوش کرمی
مهوش علیمددی
ماندانا روستا
مریم نظام الملکی
فرح امامی
فروزان تقی زاده
مریم طبا طبائی
انسیه قلی زاده
فاطمه همدانی
افسانه طاهریان
سوسن بزرگان فرد
اشرف تقوائی

البته این لیست گفتم 95 نفر است که من در اختیار افکار عمومی می گذارم و شما خودتان می توانید مطالعه کنید.
در مرحله بعد می خواهم موضوع دیگری از استثمار جنسی زنان را برای شما مطرح کنم حتما شما هم مثل من از خبر تجاوز مسعود رجوی به زنان شورای رهبری لایه اول شوکه شدید و براتون این سوال بزرگ پیش اومده چگونه مسعود رجوی بعد از عبور از بندهای انقلاب و بحثهای ایدئولوژیک داغ به این رسید که به تجاوز جنسی شورای رهبری دست ساز خودش مبادرت کنه من می تونم مراحلی که بوده تو این مدت در سازمان دور از چشم برادران و مردان طی شده در جلسات زنان و دختران با مسعود رجوی مقداری برای شما باز گو کنم تا این پازل که از الف به ی منتهی شد چگونه انجام شد. بطور نوبه ای بنام بحثهای انقلاب و جلسات مسعود رجوی ما را، زنان را به نزد مسعود رجوی صدا می کردند و ما مستمر باجشنهای مختلف مواجه می شدیم در این جلسات و خبری از بحثهای ایدئولوژیک نبود در واقع فقط بحث رابطه زدن با رهبر عقیدتی و برخوردهای ناموسی و یگانه بامسعود رجوی مطرح بود با هدایای مختلفی که از طریق مریم رجوی و خود مسعود رجوی شخصا به ما داده می شد شامل حوله حمام، لباسهای زیر زنانه، عطر و ادکلن و چیزهائی از این قبیل توسط زنان شورای رهبری لایه بالاتر که به مسعود رجوی نزدیک بودند و قبلا این مراحل را گذرانده بودند و به اصطلاح به یگانگی رسیده بودند
ما را تشویق می کردند که رابطه ای یگانه بزنیم با مسعود رجوی و از کلمات عاشقانه و صحبتهای عاطفی با مسعود رجوی صحبت بکنیم خوب ما همیشه برامون سخت بود چون بیشتر از هرچیز ما این را یک روابط ایدئولوژیک می دونستیم بخاطر فرهنگ سنتی و فرهنگی که بین زنان ایران رواج داشت و بحث شیعه و مسلمان بودن روابطی بود که اقتباس گرفته شده بود از امام حسین یا پیامبر روابط زنان با پیامبر بیشتر ما در این رِنج می دیدیم و فکر می کنیم که ما چیزی را نمی فهمیم که باید بفهمیم و از این زنان شورای رهبری که قبلا این مسیر را گذرانده و بیشتر شناخت دارند و آگاه تر از ما هستند بعنوان خواهران بزرگتر ما باید یاد بگیریم و مرحله به مرحله اینطوری مغز شوئی ما گسترش و عمق پیدا می کرد مثلا غیر از اون هدایائی که گفتم گردنبندهای طلا می دادند گردنبندها ابتدا گردنبند مریمی بود که به خودم هم هدیه دادند ما تو جلسات فقط زنان بودند بامسعود رجوی خوب بعضا ما مشاهده می کردیم و خود من تعجب می کردم بلاخره بحثی که بود بعنوان زنان مسلمان داشتیم این بود که بحث محرم ونامحرم و اینجورچیزها هم تو سازمان خیلی مطرح کرده بودند ما در این تحویل گرفتن هدیه می دیدیم که حتی دست مسعود رجوی لمس می شد یا خود مسعود رجوی از روابطی که داشت از شوخی هائی که استفاده می کرد و بحثی که او هم مستمر مطرح میکرد: ناموس همچون خودش ما نمی فهمیدیم که ناموس همچون خودش یعنی و همینطور تکرار می کردیم خوب البته اگر کمی دقت می کردیم خوب تو خیلی از بحثها گفته شده بود که بحث طلاق شامل مسعود و مریم نمی شه پس این بحث ناموس که مطرح می کنند ناموس همچون خودش پس ما هم باید همچون مریم این مراحل را طی کنیم این را هیچوقت نمی فهمیدیم و بیشتر به اصطلاح روی ابرها وبحثهای ایدئولوژیک سیر می کردیم .
مثلا غیر از اونکه گفتم گردنبند مریمی که عکس حضرت مریم بود روی اون طلائی که داده بودند غیر از اون در مرحله بعد به زنان شورای رهبری لایه دوم که من جزو آنها بودم و می گفتند شورای رهبری آزمایشی گردنبندی به ما هدیه داده شد در این جشنها که الان شما مشاهده می کنید عکس مسعود رجوی روی آن حک شده است
این لیست که مشاهده می کنید همانطور که گفتم شامل 95 نفر از قربانیان زن این فرقه را شامل می شود که با حیله های مختلف حیله های مختلف مثلا چی بود اینکه شما کم خون هستید برای، عمل سنگ کلیه، برای درمان سردرتون باید این عمل را انجام بدهید مثلا افسانه طاهریان دوست من بود یعنی با هم هم یگان بودیم اون فرمانده یک یگان بود من فرمانده یک یگان و همانطور که می شناسید همسر سابق محمد آقا هستند افسانه من دیدم بستری بود بیمارستان خوب کمردرد داشت اینها مراحل مختلفی را داشتند برای انتقام گرفتن یا برای بی بازگشت کردن اینها و برای اینکه برای اینها آینده ای متصور نباشد یا اینهمه انرژی گذاشتن برای اینها و اینکه با دادن مقام و منصب به اونها او را از شوهرسابقشون جدا بکنند و به مسعود رجوی نزدیک بکنند. ایشون لایه اول بودند و من متوجه شدم خواهر دیگرم هم که شورای رهبری لایه اول است به من گفت که افسانه را عمل زنان کردند تو را هم اگر اینکار را بکنی کمرت بهتر می شود این در واقع پیغامشون را به من می رساند یکی از فرماندهان رده بالاعجیب دنبال من افتاده بود که این عمل را انجام بده. چون همه اینها قبل از این آگاه شده بودند که نفراتی که جدا می خواهند بشوند از سازمان و مسئله دارند به این شکل اینها را هم به رهبری نزدیکتر می کنند اسم این مرحله را گذاشته بودند رفتن بالای قله اینها زنانی هستند که به قله رهائی رسیده اند، اگر این قله رهائی است پس چرا مسعود رجوی خودش در هنگام اجرای روابط جنسی خودش با شورای رهبری لایه اول می گوید این روابط جنسی از نماز شب هم واجب تر است. از آن طرف به آقایان و خانم های داخل تشکیلات می گوید فکر رابطه جنسی هم حرام و خیانت است ولی خودش در اتاق خوابش برای وادار کردن زنان می گوید که مثل نماز شب است و به زنانی که عمل جراحی می کرده اند تشویق کرده و می گوید که از جنسیت رها شدید و بالای قله رفتید تشکیلات و حرفهای مسعود رجوی غرق دغل و تضاد و دروغ است البته می دانید که این را داخل پرانتز بگم مثلا تابلوهائی که مسعود رجوی هر بار مثلا در رابطه با موضوعات مختلف مطرح میکرد هر بار مثلا من یکبار خودم برای مسعود رجوی نوشتم ما جزو لایه ای بودیم که باید موضع گیریمون را سریع می نوشتیم و من هم پوش عادیسازی داشتم چون طرح داشتم برای فرار می گفتم این موضوعاتی که شما مطرح می کنید من با کوچکترین اخباری که می شنوم از بالای قله سقوط می کنم می افتم پائین یعنی تابلوها اینقدر آبکی مرحله به مرحله اینقدر پوشال بود بخاطر چی بخاطر این که رهبر عقیدتی خودش اون بالا چیزی که خودش گفته داره نقض میکنه از یکطرف می گه این تجاوز جنسی یعنی خوشبختانه من خودم لایه دوم مرحله اش به این مرحله نرسیده بود که این رابطه نزدیکتر را با مسعود رجوی داشته باشه به اصطلاح ما کسانی بودیم در مراحل بعدی قرار داشتیم این بود که چگونه این مراحل ا نجام شد از یک طرف گفته بود که این روابط جنسی از نماز شب هم واجب تر است در اونجا به اون شکل در پائین چکار می کردند برادرخودمن 5 ساعت این را در جلسه ای ازش خواستند 5 ساعت توی جلسه ای این را سرپا گذاشتند از اون خواستند که بیاید حرفی که تو یک محفلش گفته که "اینها غرق جیم هستند" را پس بگیره 5 ساعت این را فقط سر پا نگهداشتند که بیا اینکار را بکن بگه بعد خود مسعود رجوی می گه که از نماز شب واجب تر است. حرفها همه متناقض در رابطه با تابلوها که گفتم اینطوری بود که بعد در بین شماها فکر کنم که من در بین شما آخرین جدا شده باشم بعداز این گفت دیگه دیگه از تابلو ها خبری نیست بحث تابلوها را گذاشت کناربحث خلص ایدئولوژیک را شروع کرد که کسی نتواند روی اون هیچ حرفی بزند هیچ تناقضی باشه که بعد مرحله معرفی مسئول اول جدید سازمان شد. من انشاالله بقیه حرفهای ناگفته ام رادر مراحل مختلف به اطلاع افکار عمومی می رسانم در آخر تبریک خودم را به مناسبت تأسیس انجمن زنان اینجا اعلام کنم. با تشکر
 http://archiverosa.blogspot.fr/2012/12/blog-post_6.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر